خوب من بارداری سختی داشتم تااینجا انواع اقسام مشکلات هنوزم دارم ونرمال نیستم بعد این ادم بابای بچه باید بعداز اینکه منو جلوی همه شکسته واشکمو دراورده وصرفا چون من جواب تلفنشو ندادم تهدید کنه که دنبالم نمیاد چون من خونه بابام بودم بعد من باداداششم بیام خونم بعدباز امروز رفتم باز خونه بابام باز برای برگردوندنم منو تهدید کنه که اگه فلان بیسار دنبالت نمیام ومن چرا مجبور بودم برگردم چون خالم اونجاست نمی خواستم ابروریزی کنم حالا منی که دکتر اجازه نمیده جایی بامسافت زیاد برمو متهم کنه که چون تو نیومدی برم فلان شهر برای تفریح جای دیگم حق نداری بری چقدر دردناکه برای من مگه دست منه مگه میشه من برم درحالی که برای بچه خوب نیست ته همه ی دعواها میگه حق نداشتی جواب تلفنمو ندی برای همین منم نیومدم دنبالت اگه بازم جواب ندی همین اش وکاسه س

هیچ وقت فک نکنید کسیو کاملا می شناسید وگرنه اینجوری غافلگیر میشید

زندگی ما عاشقانه نبوده هیچ وقت اما اینقدر بیشعورم نبوده تاالان